توضیحات
پنجاه سال قبل از استقرار مردم شهر اِمبر دنیا دچار بحران شده است. زمانی که نیکیِ یازدهساله به همراه خالهاش به شهر یانوود در کارولینای شمالی مسافرت میکند ظاهراً جنگ بسیار بعید به نظر میرسد. یکی از شهروندان محترم شهر، تصاویر وحشتناکی از آتش و ویرانی دیده است. مردم کلمات نامفهوم او را پیشگوییهایی هدایتکننده برای جلوگیری از وقوع جنگ تلقی میکنند. ولی ای کاش حرفهای او درست تعبیر میشد…
وقتی مردم یانوود تلاش میکنند از حرفهای عجیب آن زن سردربیاوردند، نیکی در حال اکتشاف چیزهای عجیبی است که در شهر میبیند ـ خاطرات و نوشتههای مرموز پدرِ پدربزرگش، همسایهای که درمورد آسمانها تحقیق میکند، پسر عجیبی که عاشق مارها است ـ و در این حین سعی دارد راهی برای کمک به دنیا پیدا کند. آیا آن تصاویر وحیشده به پیشگو فرصتی برای نیکی است؟ یا دیگر برای جلوگیری از یک جنگ ویرانکننده خیلی دیر شده است؟