توضیحات
در شب ماه نو شیاطین با قدرت برمیخیزند تا دو منجی احتمالی را از سر راه خود بردارند، پیشگویی شده منجی افسانهای بازمیگردد تا بازماندگان پراکندهی بشریت را متحد کند و با رهبری آنها در آخرین جنگ، یک بار برای همیشه شیاطین دوزخی را نابود کند.
آرلن بیلز زمانی یک مرد معمولی بود اما اکنون فراتر از آن است. مرد محروز، با حرزهای اسرارآمیز و قدرتمندی که در سرتاسر بدنش خالکوبی شده هر شیطانی را یک تنه حریف است. آرلن در هر فرصت منجی بودن خود را انکار میکند اما هر چه بیشتر تلاش میکند با مردم معمولی یکی شود، اعتقاد آنها قدیتر میشود. افراد زیادی از او پیروی خواهند کرد اما مسیر آرلن به مکان تاریکی ختم میشود که فقط خود او میتواند به آن سفر کند و ممکن است بازگشتی در کار نباشد.
تنها کسی که امید میرود آرلن را در دنیای انسانها نگه دارد یا در سقوطش به دنیای شیاطین به او بپیوندد رنا تنر، زن جوان بیباکیست که خطر باختن خود به قدرت جادوی شیطان او را تهدید میکند.
آهمن جاردیر قبایل جنگجوی کرازیا را به ارتشی شیطانکش تبدیل کرده است و خودش را شارداما کا، منجی مینامد. او اسلحههایی باستانی به همراه دارد یک نیزه و یک تاج که به ادعای او سندیت میبخشد و تاکنون دشتهای وسیع سرزمینهای سبز در برابر او سر تعظیم فرود آوردهاند.
اما جاردیر به تهایی قدرت خود را به دست نیاورده است. صعود او توسط همسر اولش اینورا، کاهنهای زیرک و قدرتمند که جادوی رعبانگیز استخوانهای شیطان به او توانایی دیدن آینده را میدهد، برنامهریزی شده است. انگیزهها و گذشتهی اینورا در هالهای رازآلود پنهان است و حتی جاردیر کاملا به او اعتماد ندارد.
زمانی آرلن و جاردیر مانند دو برادر بودند. حالا سرسختترین دشمنان یکدیگرند.
دشمنان انسانیت برخاستهاند و تنها دو مرد میتواند در برابر آنها بایستند اما مرگبارترین شیاطین بین آنها جدایی انداختهاند، شیاطینی که در قلب انسانها کمین کردهاند.