توضیحات
صرفاً زنده ماندن افتخاری ندارد.
در سیارهای که خشونت و انتقام حکمفرماست به هر کس استعدادی داده شده است؛ یک استعداد خاص که به صاحبش قدرت میدهد اما برای سایرا و آکوس اینگونه نیست. استعدادشان آنها را در مقابل دیگران ضعیف میکند و به نوعی قابلکنترل میشوند. سایرا خواهر فرمانروای ظالم مردم شوتت است. استعدادش باعث قدرت و در عین حال رنجش میشود؛ چیزی که برادرش از آن برای شکنجهی دشمنانش استفاده میکند، ولی سایرا چیزی فراتر از ابزار شکنجهی برادرش است. او منعطف، فرز و بسیار باهوشتر از چیزی است که برادرش تصور میکند. آکوس متعلق به مردم تووا است که عاشق صلح و دوستی هستند؛ حس وفاداری آکوس به خانوادهاش بیحد و حساب است.
یک روز او و برادرش به دست سربازهای شوتت اسیر میشوند. آکوس تلاش میکند به هر قیمتی شده برادرش را از زندان فراری بدهد. زمانی که آکوس وارد دنیای سایرا میشود آشتی دو سرزمین غیرممکن به نظر میرسد. حالا این دو نفر باید تصمیم بگیرند به کمک هم بیایند یا یکدیگر را نابود کنند.