توضیحات
طبیب سقوط کرده است و در شکست فجیع گروهان سیاه در دجاگوره، بانو، یکی از معدود نجاتیافتگان، درصدد گرفتن انتقام گروهان و خودش از اربابان سایه است و برایش مهم نیست به چه قیمتی تمام شود.
اما طی گردآوری نیروی جدید از میان تودهی باقیماندهی مردم تاگلیوس، مکتبِ کشتاری پر رمز و راز و باستانی به او پیشنهاد کمک میدهد؛ مکتبی حرفهای و معتبر که در ظاهر با اهداف بانو همخوانی دارد.
در همین حین، در دوردست، اربابان سایه برای یکدیگر و برای دنیا دسیسهچینی میکنند، طلسمهایی شوم را درهم میآمیزند که به قلب تاگلیوس راه یافته است. و در بیشهای پنهان، شخصی آشنا آرامآرام از خواب برمیخیزد و میفهمد اسیر جنازهای متحرک و بیسر است.
بانو دسیسههای تاگلیها را یکی پس از دیگری بیرحمانه دفع میکند و به نظر میرسد روز به روز قدرتمندتر میشود. تنها چیزی که آزارش میدهد، رؤیاهایی است که شبهایش را پریشان کرده است؛ خوابِ کشتار، نابودی، مرگ که بیوقفه ادامه دارد…