توضیحات
شب به سیاهی داخل بدن گربه سیاه بود؛ یکی از اون شبهایی که خدایان انسانها رو مثل مهرههایی روی صفحه شطرنج سرنوشت حرکت میدادن. درگیرودار طوفانی که بیشباهت به هیولاهای اساطیری نبود، آتشی به روشنی جنون توی چشمهای راسو، بوتههای خلنگ رو میسوزوند و پرهیب سه نفری رو که کنار هم قوز کرده بودن، نمایان میکرد. حین اونکه دیگ روی آتش غل میزد، صدای وهمانگیزی گفت: «دانید کدامین دم دگربار، با یکدیگر داریم دیدار؟»
رمان خواهران پیشگو ادای دینی است به هنر تئاتر و به خصوص ویلیام شکسپیر، چراکه گفت: به تعداد اشاراتی به نمایشنامههای جاودانه شکسپیر از جمله مکبث و هملت دارد.