توضیحات
بنیا گولدن به دلیل جرمی که مرتکب نشده، در کمپ گالاگ زندانی است و مجبور میشود به گردان زندانیان کیفری متشکل از کازاکها و محکومین بپیوندد تا در مقابل نازیها بجنگد. او در سواره نظام روس ثبت نام میکند و در یک روز تابستانی داغ در ژوئیه ۱۹۴۲ به همراه برادران هم قطارش به مأموریت بسیار سختی در پشت جبهههای دشمن فرستاده میشود. این داستان بین جنگیدن بنیا در علفزار جنوب روسیه و نقشه های استالین در کرملین، بین رابطهی شورانگیز عاشقانهی بنیا با یک پرستار ایتالیایی، و عشق پرشوری بین دختر استالین و یک روزنامهنگار در خط مقدم جبهه شرق در نوسان است. داستانی است از عواطف، شجاعت و بقای بشر، جایی که فریب دادن خود همراهی دائمی است و مرگ فقط به اندازه یک ضربان قلب، یک نفس، با آدم فاصله دارد.