توضیحات
در زمستان سال ۱۹۳۷ در روستای اوکامورا، برای برگزاری جشن عروسی پسر بزرگ خانوادهی اشرافی ایچی یاناگی هیجان و جوش و خروشی به راه افتاده است. اما در بحبوحهی شایعهپراکنیهای مربوط به این جشن، زمزمههای نگرانکنندهای هم بر سر زبانها افتاده است؛ مرد مرموزی که ماسکی بر چهره دارد، نشانی این خانواده را از اهالی روستا پرسیده است. سپس در شب عروسی، اعضای خانوادهی ایچی یاناگی با صدای فریادی هولناک از خواب بیدار میشوند. مرگ به اوکامورا آمده و هیچ ردی بر جای نگذاشته جز یک شمشیر کاتانای خونین که در برفهای دست نخوردهی بیرون خانه فرورفته است. اتاق خواب عروس و داماد کشته شده از داخل قفل بوده و قاتل هیچ راه ورود و خروجی نداشته است. روز بعد از حادثه، کارآگاه خصوصی جوانی به محل حادثه احضار میشود تا دربارهی این قتل که به پروندهای زبانزد تبدیل میشود تحقیق کند. اما آیا این کارآگاه خصوصی میتواند معمای قتلی به ظاهر غیرممکن را حل کند؟