توضیحات
پلیس گفت اشکم را جاری کن داستان مردی است که از واقعیت پیشین خود بیرون افتاده و حالا مجبور است تا با واقعیت تازه دست و پنجه نرم کند. جیسون تاورنر مجری برنامهی تلویزیونی سهشنبهشبها فرد مشهور و ثروتمند است. تا اینکه یک روز از خواب بیدار میشود و در کمال شگفتی هیچکس او را به خاطر نمیآورد. هیچ اطلاعاتی از او در هیچکدام از بانکهای اطلاعاتی نیست و اگر هر چه زودتر به فکر یافتن کارت مدارک برای خودش نباشد ممکن است سر از اردوگاه کار اجباری در مریخ در آورد.
درونمایه اصلی جهان فیلیپ کی دیک همیشه واقعیت است، واقعیتی که ما امروز دوروبرمان درک میکنیم ممکن است دستکاری شده باشد یا واقعیت شخص دیگری باشد، یا شبیهسازی شده باشد. از چشم نویسنده نه تنها به هیچ کدام از شخصیتها از جمله خود ضد قهرمان داستان نباید اعتماد کرد، که حتی زندگیای که به آن مشغولیم نیز قابل باور نیست.